دنیای مامان بابادنیای مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

دنیا فرشته مامان بابا

دنیای من

سلام جیگر مامان سلام ساندویچ من فلافل من اخه من عاشق فلافلمممممممم قربون چشمات بشم من هر روز داری ماه تر و نازتر و بزرگ تر میشی فقط نمی دونم چرا خانمتر نمیشی شیطونتر میشی شوخی کردم تو ماه اسمون منی عشقممممممممممممممممم حالا بریم سر اصل مطلب... چند وقتی هست که بدون کمک می ایستی و به من نگاه میکنی و تندتند میگی ماما تا نگاهت کنم بعد تا میگم افرین نفسم میخندی و زود میشینی بعد از بابا و ماما اولین اسمی که گفتی یلدا بود البته باید بگی خاله یلدا ولی شما خودمونیش کردی هر وقت میریم خونه مامانی راه می افتی پشت سر خاله یلدا و هی میگی یدا یدا بعضی وقتها هم که داری بازی میکنی به جای اینکه تو بری پیشش خیلی طلبکارانه ...
29 آبان 1393

...

هنوز انقدر ضعیف نشده ام   که خطر ریزش کوه را جار بزنم   اما تو   حوالی من که میرسی   احتیاط کن!!! ...
28 آبان 1393

تولدم خیلی خیلی خیلی مبارررررک***

عاشقانه عاشق خودمم دوستت دارم افسانه عاشقی مهربونی جیگری خیلی مثل فرشته هایی از همه مهمتررررررررررررررررر ماااااااااادری یه بووووووووووووووووووووووس خوشگل برای روی ماه خودم بوووووووووووووووووووووووووس امسال برای من خیلی خیلی تولدم معنا داشت اخه مادر شدم  محمدم دنیای نازم خانواده مهربونم عاشقتونممممممممممممممممممممم هر کسی تو پاییز دنیا اومده خود خود عشقههههههههههههه همه پاییزی ها تولدتون مبارررررررک   ...
27 آبان 1393

دلیل فوت برسام نازنینم

سلام دوستهای گلم قبل از هر چیزی از عاطفه جون بابت اعتمادش و اینکه منو لایق گفتن غمش دید خیلی ممنونم . دوستهای گلم اگر پست قبلی کامل نبود به این خاطر بود که میخواستم از عاطفه عزیزم اجازه بگیرم تا کل ماجرا رو بگم... دیشب که با عاطفه دوست عزیزم چت میکردیم دلیل فوت برسام ناز و عزیزمون رو شوک الرژیک گفت, اینکه یه مقدار خیلی کم حلوا ارده برای صبحانه بهش داده و برسام گلم دچار قرمزی دور لب و تهوع شدید شده بوده و نمی تونسته نفس بکشه سریع به درمانگاه بردنش و همه فکر کردن که چیزی توی گلوش مونده در صورتی که باید بهش امپول ضد حساسیت میزدن ولی طفلی شوک الرزی شده و تمام دستگاهای بدنش از کار افتاده و تو دستهای مادرش برای همیشه چشمهاشو ...
25 آبان 1393

دردناک و تلخ

سلام دوستهای گلم   قبل از هر چیزی از اینکه مثل همیشه جویای احوال ما بودید ممنونممممم   ولی با خوندن کامنت عاطی جون دوست عزیزم با خودم گفتم کاش هیچ وقت به   وب نمیومدم تا این خبر بد رو   نمیشنیدم با فهمیدن این خبر احساسی بیان نشدنی بهم دست داد انگاری قلبم   میخواست بایسته   برسام عزیزمون کوچولویی که مثل فرشته ها بود حالا پیش ما نیست و من   دلیلش رو نمیدونم فقط میدونم که   الان پیش خداست و کنار فرشته هاست برای عاطی نازم از خدا صبر میخوام و   امیدوارم خداهمه بچه ها رو از   بلاها حفظ کنه.   عاطی...
25 آبان 1393

دنیای ناز مامان بابا و اولین محرم حسینی

سلام عروسک قشنگ ما  از اونجایی که بابا سال پیش  ماه محرم نذر کرده بود تا خدا شما رو صحیح و سالم به ما بده تا امسال برای هیت امام حسین قربونی بده  صبح زود بیدار شدیم و رفتیم خونه مامانی و بابایی مهربون شما و البته همسری  ماه بنده با باباجون و یکی از هم هیت ها رفتن تا قربونی شما رو بخرن     فدای صورتت همش ببعی رو نگاه میکردی و میگفتی ب ب فدات بشم ماه من راستی از روز قبلش هم تنهایی رو پاهای خودت وایمیستی و به همه نگاه میگنی تا تشویقت کنن شما هم زود میشینی قربون قد و بالات عروسکم  عزیز دل من و بابایی عاشقتییییییییم   لباسای سقاتو  تنت کردم خیلی ماه شده بودی عزیزم     ...
13 آبان 1393

السلام علیک یا ابا عبداالله السلام علیک وعلی اصحاب الحسین

و باز هم رسید روزها و شب های عاشقی       السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی   اصحاب الحسین علیه السلام    سال 91  بود ماه محرم از امام حسین و حضرت عباس خواستم تا واسطه خواسته بزرگم نزد خدا بشن و بچه سالم و صالحی به من و همه کسانی که این خواسته رو داشتن عطا کنه یادمه اون سال خیلی اشک ریختم و حضرت عباس رو به مهربونیش به رقیه و علی اصغرش قسم دادم که برای اوردن اب براشون دو تا دست که هیچ جونشم داد   که واسطه ام بشن خدا رو قسم دادم به آبروی خون حسین و شهدا تا یه وقت خدا منو با بچه ایی بیمار به امتح...
3 آبان 1393
1